آیلین

آیلین جان تا این لحظه 11 سال و 6 ماه و 17 روز سن دارد

دومین محرم کنار دخترم...

دختر گلم امسال دومین محرمی بود که تو کنار مامان و بابا بودی پارسال که خیلی کوچولو بودی و تازه به دنیا اومده بودی . امسال با اینکه یک سالت بود ولی وقتی صدای هیئت و عزاداریهارو میشنیدی با تعجب به من نگاه می کردی و با اون لحن با مزه خودت میگفتی چیه!! مطمئن بودم اگه می تونستی حرف بزنی کلی ازم در مورد امام حسین و روز عاشورا  سئوال می کردی . مامانی فدات شه که از الان معلومه که چقد دخمل کنجکاوی هستی.

 شب قبل تاسوعا چون بابایی اون روز مشغول تغییر دکور مغازهاش بود رفتیم خونه مامان بزرگت (مامان خودم) نزدیک خونشون یه امامزاده باشکوهی هست به نام امامزاده عبدالله و آمنه خاتون که خواهر و برادر امام رضا هستن و تو یکی از خیابون اصلی شهرمونه و همه هیئت ها ی امام حسین اونجا جمع میشن و عزاداری می کنن ولی امسال هوا خیلی سرد بود بارون هم می اومد و چون یه کوچولو سرما خورده بودی نتونستیم خیلی ببریمت بیرون تا بتونی هیئت ها رو ببینی ولی صبح روز چهارشنبه روز تاسوعا موقعی که صدای عزاداری هارو شنیدی رفتی سمت پنجره و سعی می کردی تماشا کنی البته پنجره ها خونه مامانی واسه کوچولوها خیلی مناسبه . اینم عکساش

روز عاشورا هم  بازم هوا سرد بود و  فقط وقتی رفتیم دامداری بابابزرگ که اونجا بابابزرگ جلویه هیئت قربونی میکنه همراه بابایی یه نیم ساعتی عزاداری هارو نگاه می کردی  خلاصه اینکه روزههای تاسوعا عاشورا هم تموم شد امیدوارم دختر گلم  همیشه دلت آسمونی و با خدا باشه

 


تاریخ : 27 آبان 1392 - 02:26 | توسط : مامان آیلین | بازدید : 1457 | موضوع : وبلاگ | 17 نظر

نظر شما

نام
ایمیل
وب سایت / وبلاگ
پیغام